مبارزهء اگاه اختیاری است نه جبر!
                                       ع.رستمی ع.رستمی

انسانها درادوار تاریخی ، برای  خواستها ونیازمندیهای زنده گی خویش در تکاپو و مبارزه بوده ،وبااراده جمعی و فردی،برای بدست اوردن این نیازمندیها ،تا سرحد جا نثاری شجاعانه رزمیده اند.

این خصوصیات انسانی ازگذشته های دور الی امروز از نسلِ به نسلء انتقال گردیده که زمینه ساز تحولات بزرگ بنیادی و ایجادگر بزرگ ترین جوامعی تمدنی شده اند .

این تحولات بوجود امده توسط انسانهای اگاه وپیشرو، برخاسته از دل اراده گرایی انها بوده وعلیه جبر گرایی که عامل استبداد ودشمن ازادی  انسان هست ،قرار گرفته اند.

مبارزه اگاه باعث رشد وتکامل انسان می شود وبمثابه فرد متعهد وهدفمند در جامعه تبارز می نماید. مبارزه انسانها در ادوار تاریخی اشکال مختلف بوده است.   چه بشکل  کلاسیک  درگروه های قومی ،منطقوی ،مذهبی وغیره وچه بشکل مدرن ان تحت تشکیلات سیاسی برای اهداف وارمان مشترک  برمحور اراده ء فردی باعملکرد جمعی واجتماعی در یک  واحد سیاسی جمع شده وبااراده  ورهبری جمعی علیه ناهنجاری های جامعه که علیه کرامت انسانی می باشد ،مبارزه کرده ومی نمایند.

انسان اگاه وشجاع  با اراده گری خویش دست به عمل می زند، وبا عمل موثر وفکر شده خویش فرایند ازادی انسانرا از ظلم واستبداد که براسا س جبر حاکم است ،مهیا می سازد. دراین نگرش مبارزه گرا وظیفه خود می شمارد تا علیه جبر وقهر دشمنان مردم که جبر را خلق نموده ، قرار گرفته وباعث محدود کردن ان شود.

عملکرد ،دید پویا ومتحرک در عرصه مبارزه سیاسی برای فردمبارزءکه در سازمان سیاسی واحد برای هدف وارمان مشترک وواحد مبارزه می نماید ؛بربنیاد اراده گرایی واختیار است، که بما نند انسانء نوید بخش فعال واگاه درمیان همرزمان خودواجتماع ظهور می نماید.

باچنین دید ،انسان اگاه برای ارمان مشترک تحت رهبری مشترک براصل اراده ء فردی بسیج گردیده وبدون هرنوع جبرگرایی به مبارزه خویش ادامه میدهد.

نظر وپیشنهاد سالم واصولی درگذر مبارزه سیاسی برای رشد وتکامل کمیت وکیفت صفوف یک حزب سیاسی نماینگر همدردی وهمنوایی برای تحقق اصول سازمانی امراست معقول که هرفرد اگاه واراده گرا مستقلأ اندیشه های خودرا ابراز داشته وعلیه هرنوع اهداف جبرگرانه مبارزه نموده، دست به کنش ازادی برای دفع  ان می زند.

تا زمانیکه اراده وخواست انسان به عنوان فرد پیشتاز تحول طلب ،ازادی خواه وعدالت پسند برای توده های زحمتکش  درقالب مبارزه ای وسیع بنیادی سازماندهی نشود، فرد اگاهء مبارز نمی تواند که موافق به بسیج توده ها وسایر روشنفکران مترقی ،تحول طلب وانقلابی شود.

انسان مبارز اراده گرا هیچ زمان دستخوش وفدای خواستهای جبرگرایی افرادواشخاصء خود محور که به گونه بالای ان می خواهد تحمیل نماید ، قرار نگرفته  بلکه علیه  اینچنین نگرش ها که ازان بوی دگرستیزی، ناجی طلبی ،بیگانه پرستی وپایمال نمودن  ارزشهای رفیقانه وسازمانی می شود ، مخالفت نموده ودرجهت نابودی همچو رویکردهای جبرگرانه شدیدأ کنش انقلابی نشان میدهد.

عملکرد مبارزان اگاه با داشتن اندیشه اراده گرا، ضرورت به تشکلء سازمان سیاسی رادارد.

این سازمان بمثابه نیروی اگاه اجتماعی باید به گونه عمل کند ،که از ساده ترین انسانهای  جامعه، افراد سلحشور وخودگذر ومبارزءفداکار برای حفظ ورشد بنیادی خویش تربیت واماده نموده که متضمین بقای ان باشد.

این افراد باید چنان روابط ء را درمیان سازمان خویش بوجود اورند؛ که زمینه ساز رشد واعتلای همدیگرباشند؛ ونه بمثابه یک فرد خموش وجمود وغیر فعال بشکل مکانیکی ؛ بلکه  پرزه فعال ماشین تشکیلاتی باشند.

کارسیاسی درشرایطامروز مارا ازسنت وفرهنگ مبارزه دیروز جدا می سازد ،ومبارزه که بر بنیاد اصول وپرنسیبهای اندیشه ورزی وایدیالوژی بر می خاست، امروز ازان خبری نه بوده بلکه براساس گرایشات ونطریات غیر متجانس وازروی مصلحتهای سازش کارانه ءگروه ایی و..غیره صورت می گیرد.

براساس این مفاهیمی چون باهم بودن،درکنارهم بودن،بایکدیگر همکاری کردن،به همدیگریاری رسانیدن،همسوگرایی خلاصه "رُفافت"تنها ازروی ارتباطاتءسلقیه ها وخواستهای گرویی بوده وهرکدام برای اعتلای خویش در درون تشکیلات حزب سیاسی مبارزه نموده ومی خواهد از یگدیگر پیشی گرفته ودرسکان مقامات اجرائیوی قرار گیرند.

چیزی که ماررا می تواند ازاینوع امراض مدهیش نجات وحذر میدارد«اگاهی» است وبا داشتن اگاهی سیاسی فردمی تواند که ازسایرافراد جامعه تفکیک پذیرباشد، یعنی اگاهی داشتن از روند مبارزه برا ی چه هدف وعمل ءدر زنده گی سیاسی روح تازه می بخشد، وماراانسان متعهد و ارمان گرا عینی در جامعه تبارز می دهد. هرگونه عدم درک واگاهی از هدف معین وعلمی مارا بسوی نافهمی  ویا بدفهمی برده و دچارنوعی رنجش روانی  می سازد.

یک شخصیت سیاسی نه تواند که منافع توده های مظلوم وتحت ستم را تبارز دهد، ومبارزه خودرا بشکل عینی ان درچوکات اندیشه ورزی که  برای تغیر جامعه مبارزه می نمایدتعین ننماید، به نوعی بیگانکی  وبی اعتمادی دچارشده وتوده ها اورا به عنوان نجات بخش نمی پذیرند.

شخصیت سیاسی با حضور فعال درروند مبارزه با اگاهی اندیشوی، به انسان مبارز تبدیل گردیده و زنده گی برایش بدون مبارزه بی مفهوم  می شود. زیرا در جریان مبارزه است که شخصیت انسان با رشد شعور واگاهی ان تکامل می نماید.

ازانجائیکه ما اعضای حزب واحد بسوی یک تشکل جدیدی حزبی برای مبارزه اگاه قدم برداشته ایم ودر استانه تدویر نخستین کنگره ان برای تصویب برنامه واساسنامه ورهبری واحد هستیم ،همین الان  چنان  حزبء را پایه گذاری نمایم ،که انسا ن وانسانیت در محور اهداف مبارزه ان  قرار گیرد. چنین تفکر برای انسان مبارزواگاه قابلیت پذیرش را داشته واهداف ذیرین را احتوا می نماید.

ــــ اعضای حزب نه به عنوان ابزار مبارزه برای خواستهای سلیقوی وگرویی بلکه به عنوان  همرزم متحد به عنوان رفیق اگاه ودارای اختیار که براساس شعور واراده خویش حرکت می کند،درک شود . همچنان به عنوان انسان که دارای قدرت تفکر،تشخیص ،شخصیت وویژگی های منحصر به خویش هست وبه عنوان نمودی از خرد جمعی در فرایند اخذ تصمیمات واجرای انها مورد احترام باشد.هرنوع نظریات وانتقادات ان مورد تامل قرارگیرد.

ـــ دراین صورت است که پذیرش مقامات رهبری براصل رهبری خرد جمعی درمیان همه اعضای حزب یکسان بوده واز پشتبانی اگاهانه  همه بر خورد دار می گردد. 

جان کلام اینستکه:هم جبر وهم اختیار مفاهیمی نسبی است ،درروند مبارزه گاه جبرگرایی ،گاه اراده گرایی فردی وجمعی در یک سازمان سیاسی ظهور می کند که باعث بطی شدن فعالیتهای ویا گُسستن پیوند ان در میان توده ها می شود«طوریکه دراغازقیام 7ثور صورت گرفت». دراینصورت برای افراد اگاه هیچ نیروی بالاتر ازاراده بشری وانسانی نیست ،بنأ ما زمانی خودرا ازاد واراده گرا احساس می کنیم که بر اراده معقول دیگران احترام گذاشت، وبه نیروی خویش برای رهایی از جبر استبداد باور داشت، وبه این باورعمل نمود.


March 13th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات